شاید اسم اولین کسی که روی کره ماه قدم گذاشت، یا شخصی را که دور تا دور دنیا را به تنهایی پرواز کرد بدانید، اما احتمالا در مورد وینچنزو لوناردی چیزی نشنیدهاید که برای اولین بار در تاریخ بر فراز انگلستان با بالن هوای گرم پروازکرد.
لوناردی که در سال ۱۷۹۵ در ایتالیا به دنیا آمد، کار خود را به عنوان دیپلمات آغاز کرد و دبیر مجمع ناپولیتن انگلستان شد. در همین دوران به گزارشات ارسالی به خصوص اختراع جدید فرانسه یعنی بالن علاقهمند شد، پارچهی بزرگی که بعد از پر شدن با هیدروژن میتوانست در آسمان پرواز میکند.
متاسفانه لندنیها فکر نمیکردند او یا هیچ شخص دیگری بتواند قادر به انجام این کار باشد. فرانسه موفقیتهایی در این رشته داشت، اما بالن سوارهای بریتانیا شکست میخوردند؛ آنها در حین بلند شدن، خسارت جبرانناپذیری به بالن خود میزدند یا اصلا نمیتوانستند پرواز کنند. اگر هم مثل «جیمز تیتلر» (James Tytler) بالاخره موفق میشدند، فقط مدت زمان کوتاهی قادر به پرواز بودند.
وقتی لوناردی به لندن رفت، با شور و شوق فراوان راجع به آن حرف میزد. با اعلام نمایش عمومی بالن خود و پخش تبلیغاتی که تجربه یک سفر رویایی بزرگ را وعده میداد، اشتیاق مردم را برانگیخت. او و خدمهاش در ۱۵ سپتامبر سال ۱۷۸۴ بالنی را به لندن آورده و بعد از پر کردن آن با گاز، پرواز کردند.
تلاشهای زیاد یا شاید هم ویژگی ذاتی لوناردی در نمایش بود که توانست اعتبار این پرواز فوقالعاده را به نام او ثبت کند. او لحظه به لحظهی این ماجراجویی را در یک جزوه ۱۶ صفحهای به نام «سفر بزرگ هوا ایستای لوناردی» منتشر کرد که خود را به عنوان یک خارجی همهفن حریف توصیف کرده بود.
در ابتدا نوشته بود که حدود ۱۵۰ هزار نفر از هر قشر و مرتبهای آمده بودند تا این پرواز را تماشا کنند. آنهایی که شک داشتند و کسانی که از موفقیت آن مطمئن بودند، همگی آمده بودند و تمام محوطه و ساختمانهای اطراف مملو از جمعیتی با هر سن و سال، ملیت و طبقه اجتماعی بود.
با وجودی که از خیل عظیم جمعیت تعریف کرده بود، اما جزوهی خود راجع به اولین بالن سواری را به مهمترین تماشاگران این ماجرا یعنی «جورج آگوستوس فردریک» (George Augustus Frederick) و شاهزاده ولز که در آن زمان فقط ۱۴ سال داشت، تقدیم کرد.
این نمایش به قول او، پیش از برخاستن از روی زمین آغاز شد، زمانی که خدمه مشغول کنترل پارچه بالن بودند، یکی از ستونهای مهارکننده بر سر یکی از افراد افتاد؛ خوشبختانه او با مهارت کافی توانست به یک طناب آویزان شده و بدون هیچ نگرانی تا پایین سر بخورد.
در ادامه مینویسد وقتی او و دستیارش ساعت یک ظهر وارد سبد بالن شدند تا برای پرواز آماده شوند، فهمیدند که بار آن خیلی سنگین شده و دستیارش مجبور به ترک سبد شد. با این حال دو کبوتر، یک سگ و گربه توانستند او را در این پرواز همراهی کنند.
بعد از بلند شدن هم ماجرای دیگری اتفاق افتاد، بالن خیلی به خانهها نزدیک شده بود که لوناردی با پرتاب چند کیسه شن و یکی از پاروهای سکان به بیرون توانست به راه خود ادامه دهد. طبق نوشتههای او، فریاد مردم به آسمان بلند شد، برخی به خاطر سلامتی او گریه میکردند، عدهای هم از این که خطر از بیخ گوشاش گذشته بود، خوشحال بودند.
در کنار مناظر زیبا، مابقی سفر با آزمایشات علمی و لحظات خطرناک همراه بود. جریان هوا به شدت او را به جلو و عقب میبرد و یک بار هم به ارتفاع بالایی رفت که باعث لرزیدن او و حیوانات بالن شد، به طوری که روی لباس او قندیل بست و گربهاش نیز از شدت سرما بیحس شده بود. چیزی نمانده بود که خواباش ببرد، اما با خوردن نوشیدنی خود را گرم کرد و سگاش را هم در آغوش گرفت تا زنده بماند.
لوناردی بیش از ۳ ساعت در آسمان بود و در مجموع ۱۲۹ کیلومتر را طی کرد. در نهایت ساعت ۵ بعد از ظهر در روستایی کوچک فرود آمد. او به ماجراجوییهای خود ادامه داد و لقب «هوانورد ماجراجو» را از آن خود کرد؛ اما وقتی یکی از خدمهاش در حین کار جان خود را از دست داد، از انگلستان گریخت و به آمریکا رفت.
سفر او بر فراز لندن نه تنها برای شغل او، بلکه برای بالن سواری تاریخساز شد. لوناردی به عنوان مرد جسوری که به تنهایی به مناطق ناشناخته سفر کرده بود، مشهور شد. این شهرت تا حدی رسید که حتی زنان، دامن لوناردی با تزیینات بالن روی آن میپوشیدند. او با بالن سواری موفقاش توانست به مردم این کشور یک وسیله واقعا عالی و باشکوه را معرفی کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.